پوریم و تحریف و تحریف و تحریف
پدیده پوریم، که بعد از مدتها پورپیرار مرد توده ای زمان انقلاب که بعدها
کاملا تغییر رویه داد، آنرا دوباره مطرح کرد، بر میگردد به قضیه ای که می
گوید، در دوره ی هخامنشیان یکی از پادشاهان که خودش می گوید خشایار شاه
Xerxes بوده است، چندین هزار ایرانی را از دم تیغ گذرانده و حتی در فیلم
تختگاه هیچ کس دلیل ناقص ماندن تخت جمشید را پدیده پوریم معرفی میکند. در
واقع پورپیرار سعی داد، هخامنشیان را پادشاهانی ستمگر و در برخی موارد وحشی
معرفی کند.
پورپیرار چند جلد کتاب دارد به نام 12 قرن سکوت که در جواب 2 قرن سکوت
عبدالحسین زرین کوب نگاشته شده است. در هر صورت اثر پورپیرار اثر ارزشمندی
است، نه از آن جهت که پدیده های تاریخی را با حمله انگیزترین حالت ممکن زیر
سوال می برد، بلکه به خاطر اینکه ضرورت دید دیگری به تاریخ را آشکار
میکند. بنده به شما به عنوان کسی که چند جلد از کتب پورپیرار را خوانده
توصیه میکنم، درصد بالایی برای زدن به جاده خاکی پورپیرار در مباحث تاریخی
درنظر بگیرید، اما دقت و ریزبینی وی در مسائل تاریخی رو همیشه پیگیر باشید.
قبل از هر چیز او یک ژورنالیست بوده که انتشارات کارنگ برای وی بوده و
تحصیلات دانشگاهی ندارد و حتی کتابی درباره روانشناسی رنگ ها هم دارد! کتاب
های ایشون تا 4 5 سال پیش ممنوع بود، اما من توانستم از کتابفروشی نیل
روبروی دانشگاه تهران کتابهایش را تهیه کنم. ضمن اینکه مستند تختگاه هیچ کس
هم در اینترنت هست که میتونید دانلود کنید اونرو ببینید.
همچنین چند وبلاگ هم داشت با نام های پوریم 1 پوریم 2 و ... که هر سری
***** میشد و وی باز یک وبلاگ دیگر میساخت. الان نمیدانم آیا هنوز هم
وبلاگهایش ***** هستند یا خیر.
بگذریم. خواستم در مورد علم شدن ناگهانی پدیده پوریم در ادبیات تاریخی ایران کمی گفته باشم تا داستان دستتان بیاید.
یهودیان ارادت خاصی به هخامنشیان بخصوص کوروش دارند. به چه دلیل؟ به دلیل
اینکه نوشته شده که کوروش یهودیان را از اسارت بابلیان نجات داده و آنها را
به اورشلیم بازگردانده. از آن به بعد هم یهودیان به کوروش ارادت پیدا کرده
اند هم روی دربار هخامنشی نفوذ. حتی در تورات به کوروش یا Cyrus در حد یک
پیامبر ارج نهاده شده. کلا روابط هخامنشیان با یهودیان خوب بوده.
حالا بپردازیم به کشتار ایرانیان توسط خشایارشاه. چند نکته مهم در این مسئله هست که به صورت تیتروار میگم:
1- بر فرض درست بودن حادثه پوریم، خشایارشاه تحت تاثیر یهودیان عده ای از
مردم خاورمیانه من جمله بابلی ها را کشت. پادشاهی (نه امپراطوری) هخامنشیان
گستره وسیعی از خاومیانه تا آسیای میانه رو دربر میگرفت؛ از غزه تا افسوس و
تا اراضی باکتریا. کشتاری که صورت گرفته در واقع روی بغض دیرینه یهودیان
بر روی بابلیان و اهالی غرب زاگرس بوده که عده ای از آنها برای تکمیل تخت
جمشید به انشان (پارس) آمده بودند. ضمن آنکه یهودیان کلا نسبت به ایرانیان
-فارغ از دین و سیاست- به خاطر واقعه ی تاریخی کوروش از نظر ذهنی علاقه
خاصی دارند. و خیلی از ساکنین اسرائیل یهودی هستند. حال در آن موقع بیایند
پارس ها را توسط یک پارس دیگر بکشند. آن هم نه 1 نفر نه 100 نفر نه 1000
نفر! 75000 نفر!! آن هم در یک شب!75000 نفر عدد بسیار بزرگ و دور از واقعیت
است. شما همین الان نگاه کنید که جمعیت ما از اول انقلاب تا الان از 30
میلیون رسیده است به 80 میلیون! حال با همین سرعت به عقب بروید. اصلا سرعت
را کمتر کنید. با کمال تعجب به عدد ناچیزی می رسید. همچنین وضعیت
سکونتگاهای آن زمان مثل وضعیت الان نبوده و همچنین شیوه ی زندگی. بزرگترین
سکونتگاهها شاید در حد 5 هزار نفر جمعیت داشتند! و کشتن 75 هزار نفر آن هم
در یک شب، بهترین و ناب ترین دینامیت ها را می خواهد!
2-بریتانیکا، ایرانیکا حتی جورانیکا هم ریشه ی تاریخی این پدیده را بدرستی
نمیدانند. فقط شواهد تاریخی میدانند ک در قرن دوم میلادی به عید تبدیل شده
است.
3- همچنین ژانر ادبی کتاب استر، حوادث تاریخی بیان شده در اون رو از واقعیت
دور میکنه. شما فرض کنید کتاب شاهنامه ی فردوسی (با اینه ریشه در اتفاقات
واقعی دارد) اتفاق افتاده باشد.
4- در دانشنامه ایرانیکا به نقل از شائول شاکد پژوهشگر نامدار یهودی نوشته شده است:
6- طبق روایات متواتر (!) همسر خشایار نه وشتی و نه استر بودهاست بلکه دختر یکی از سرداران پارسی بودهاست که آمیستریس نام داشتهاست. چون اساسا شاه پارسی نمیتوانسته بر اساس قوانین شاهنشاهی با کسی غیر از اقوام پارسی ازدواج کند.
7- هم تاریخ و هم نویسنده ی کتاب استر مشخص نیست! اما مورخان حدس میزنند که در دوره ی ساسانی نگاشته شده است.
8- اطلاعات کتاب نشان میدهد که نویسنده درک درستی از موقعیت جغرافیای قصر شوش نداشته است.
9-نکته ی بعدی اینکه سن مردخای در زمان خشایار شاه باید بیشتر از صد سال باشد. البته اگر مردخای از سرزمین یهود بهمراه یهویاخین تبعید شده باشد.
در نهایت باید بگم که به نظر من بهتر است قبل از هر گونه اعتمادی به تاریخ، بهتر است کمی در آن تامل کنیم. پدیده ی پوریم شاید صحت داشته باشد، شاید هم نه. این رو به یاد داشته باشید، کتاب های تاریخی دینی معمولا با اغراق زیادی نوشته می شوند. کتاب "خدمات متقابل اسلام و ایران"، اثر مطهری، "حماسه حسینی" از مطهری، کتاب "نگاهی به سفر نامه ناصر خسرو" که نوسنده اش یادم نیست، مقاله های عبدالله شهبازی و ... کتب خوبی است تا به ما نشان دهد که به هر مطلب تاریخی به راحتی اعتماد نکنیم.